عشق مامان و باباشعشق مامان و باباش، تا این لحظه: 11 سال و 15 روز سن داره

امیر علی ، کوچولوی نازه من و میلاد

عاشقتم عزیزم

سلام پسر عزیزم  بعد از چند وقت اومدم چندتا عکس ازت بزارم  پسر قشنگم الهی فدای علی اصغر امام حسین ( ع ) بشم  این عکس شما تو روز تاسوعا     شما در حال شیطونی کردن    امروز بعد از مراسم زیارت عاشورای دایی ...
28 آبان 1392

5 ماهگیت مبارک

سلام عزیزدلم پسر عزیز و قشنگم ببخش که دیر به دیر برات می نویسم یک هفته است 5 ماهت تموم شده ورفتی توی ماه 6 زندگیت از وقتی 5 ماهت شروع شد منم غذای کمکی رو برات شروع کردم اول لعاب برنج خوردی .............. بعد فرنی ........ حریره بادام ....... الانم سوپ به غذات اضافه شده ماشاا.... خیلی پسر خوبی هستی و همه ی غذاتو تند تند می خوری و مامانی رو اذیت نمی کنی راستی پسرک قشنگم همه عاشقت هستن و خیلی خیلی دوستت دارن دایی ها هر کدوم یه اسمی صدات می کنن مثلا دایی الیاس بهت می گه جوجه ........ دایی ایمان هم هر دفعه یه چیزی صدات می کنه ، این دفعه بهت گفت امیر علی پروازی !!!!! از بس که شما دستات عین بال زدن تکون می دی ... داییت ...
26 شهريور 1392

خیلی دوستت دارم

سلام پسر عزیزم مامان جون این چند وقت همش درگیر شما بودم و نرسیدم بیام برات چیزی بنویسم عسلم هفته پیش رفتیم دکتر و معلوم شدشما تو کلیه سمت راستت چندتا سنگ کوچیک داری   بمیرم مامان جون حالا باید دارو بخوری تا خوب بشی   ببخش عزیزم که بهت داروهای تلخ میدم  ممنون که با صبوری دارو هاتو میخوری و منو بابایی رو اذیت نمی کنی  خیلی خیلی دوستت دارم پسرم     ...
23 تير 1392

بزن مادر ! بزن مادر .......

خدا را شکر ... باز هم خوبی تو ای جانم خدا را شکر ... فقط نمی دانم چرا اینقدر حساسی ّو دل نازک ؟  "دکتر گفت باید مراقب کم شدن حرکاتت باشم ." و تو من را از آن روز خجالت داده ای عُمرم ،  تو بی تأخیر و پر قدرت لگدهای ظریفت را نثار هیکلم کردی . و من چون مادرم ،  از زور ِ ضرب ِ ضربه هایت باز بی تابم و دل آشوب  به تو چه می شود آن تو ؟؟ چرا ناگه شدی تو اینچنین پر قدرت و پر زور؟؟!؟! خدا را شکر تو هستی ... دلم را خوش کن از بودن بزن مادر! بزن مادر! لگدها را نثارم کن  ...
12 اسفند 1391